بار اولی ک این شعر رو خوندم برمیگرده ب 7-8 سال پیش، ی دوستی داشت مینوشت اینو، خیلی ب دلم نشست. بعد از اون هر وقت دلتنگ میشدم بهش میگفتم واسم بنویس و اونم هیچوقت نه نمیگفت. بعضیا اهل دلن دیگه. هر جا هست دلش شاد. خیلی یهویی الان یاد این شعر افتادم و دلم خواست که اینجا داشته باشمش.
شکستم توبه ام ساقی، تو هم بشکن سر خم را
بزن سنگی به جام می که بشکن بشکن است امشب
شکستم توبه را از بس شکن در زلف او دیدم
دل زاهد شکست از من که بشکن بشکن است امشب
قدح بشکست و دل بشکست و جام باده هم بشکست
خدایا در سرای ما چه بشکن بشکن است امشب
رفیقان خمره بشکستند و ماهم توبه بشکستیم
تو هم اهل دلی بشکن که بشکن بشکن است امشب
صفا دارد شکست ساغر و پیمانه و توبه
بیا در مجمع رندان که بشکن بشکن است امشب
شاعر: نمیدونم! (میگن: رضی الدین آرتیمانی/ ظهیرالدین فاریابی/ مولانا)
:)
امضا: ننه سرما
نوشته شده در پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۷/۲۱ساعت 9:37 PM توسط ننه سرما| |
new thing !...برچسب : نویسنده : nanehsarma بازدید : 122